بیا عمار باشیم

قدم گذاشتن در جاده ای روشن برای زندگی شیرین و درست

قدم گذاشتن در جاده ای روشن برای زندگی شیرین و درست

فرمانده

با سلام خدمت تمام کسانی که پا به این وبلاگ میگذارند.نویسندگان این وبلاگ تحت عنوان کارگروه افق در تلاشند تا در حد توان بر بصیرت دوستان خواننده این وبلاگ بیافزایند هر چند اندک!
گاه بسیاری از اشتباهات ما در زندگی بخاطر فراوانی راه هایی که جامعه کنونی پیش روی ما گذاشته و ما را هر روز سر درگم تر از دیروز میکند؛گاهی اوقات انقدر بیراهه های مختلف رو امتحان میکنیم که امیدمون رو برای پیدا کردن راه اصلی از دست میدیم.

امیدوارم بتوانیم تو این وبلاگ راه های کوتاه درست ولذت بخش زندگی کردن را پیدا کنید.

این روزها خیلی چیزها دور وبرمون هستن که دائما بیراهه هارو جلومان میگذارند و یا اینکه تو دل و ذهنمون تردید ایجاد میکنن که  آیا این راهی که میخواهی بری درست هست یا نه؟!!
باید با بصیرت افزایی راه رو روشن کرد تا در تاریکی ها وبیراهه ها وناکجا آباد ها پا نگداریم باید از زمینی که رویش پا میگذاری مطمئن باشی ؛گاهی مسیر را برایت روشن جلوه میدهند اما غبار است مه آلود است باید چشم هارا به نور بصیرت روشن کرد باید بصیرتی عمار گونه داشته باشیم در این زمان که تشخیص راهنما از بیراهه نما مشکل است.باید بصیر باشیم بیایید باهم بصیر شویم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۴۲
افق جوانان افق

"ثریا سپه‌پور اولریش" کارشناس سیاست خارجی آمریکا که ساکن این کشور، اما اصالتاً ایرانی است، به دلیل آشنایی با فریب‌های رسانه‌ای و همچنین زندگی در ایران، تصمیم به نوشتن پاسخ نسبت به گزارش روزنامه گاردین در رابطه با زنان ایرانی گرفت

سپه‌پور پس از این اشارات به عفت مردان ایرانی، از تجربه خود در تهران می‌نویسد: «من ساعت‌ها در یک کافی‌شاپ در پارک زیبای "آب و آتش" در تهران بود، در نزدیکی جایی که پینوکیو ادعا می‌کند آن‌جا راه می‌رفته است. من آن‌جا زنان جوانی را می‌دیدم که با چهره‌های آرایش کرده و "پوشش"های رنگارنگ خود، رژه می‌رفتند و مانند طاووسی که دم با شکوه خود را باز می‌کند، به دنبال جلب توجه مردها بودند. آن چه احتمالاً موجب ناراحتی این زنان می‌شد، این بود که به جز من، عمدتاً کس دیگری به آن توجهی نمی‌کرد. در میان همین زن‌ها، زنانی هم بودند که تلاش نمی‌کردند با مدل مو و لباس خود، مردها را به دنبال خود بکشند. زیبایی این‌ها در سادگی و تواضعشان بود. من حواسم به آن‌ها هم بود، که چه‌قدر راحت زندگی‌شان را می‌کنند و اعتماد به نفسی دارند.

گزارش گاردین با عنوان "حجاب چگونه موجب بدتر شدن وضعیت مزاحمت‌های جنسی در ایران شده است"

برای اطلاعات بیشتر و شرح کامل آن به سایت شهید آوینی که در پیوند موجود است مراجعه کنید.

منبع:مشرق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۵۷
افق جوانان افق

خاطره مجیدی از نمایش فیلم محمد رسول‌الله(ص) برای رهبر انقلاب

مجید مجیدی خاطره‌ای زیبا و شنیدنی از اولین بیننده فیلمش تعریف کرد، اکرانی که کسب رضایت تماشاگر فیلم برایش آرزو بود و این اکران یکی پر استرس‌ترین لحظات زندگی‌اش بوده است.

94/06/29

خاطره مجیدی از نمایش فیلم محمد رسول‌الله(ص) برای رهبر انقلاب

اولین کسی که فیلم محمد(ص) را دید حضرت آقا بودند، به هر حال ایشان بانی و ایده‌دهنده فیلم بودند. در طول سال هم مرتب گزارش‌ها را به ایشان می‌دادیم و در جریان ساخت و ساز کار بودند و حتی روزهای آخر فیلم هم بازدیدی از شهرک داشتند، بازدیدی که قرار بود 2 ساعته باشد ولی 6 ساعت طول کشید و ایشان با یک ذوقی تمام شهرک را بازدید کردند. بازدید ایشان در قالب فیلمی در حال تهیه است که بعدها نمایش داده می‌شود.فیلم قبل از نهایی شدن حدود 3 ساعت و 20 دقیقه بود، در بهمن ماه قبل از انجام دادن کارهای ویژه نهایی روی فیلم، فیلم را آماده کردیم که حضرت آقا ببینند و اگر اصلاحاتی و نظراتی که لازم است را بگویند، تا انجام دهیم.
بعد از نماز مغرب و عشاء بود که برای نمایش به حسینیه امام خمینی(ره) رفتیم. در آنجا دوستان گفتند 3ساعت و 20 دقیقه زمان طولانی‌ای است و به خصوص که از عمل جراحی ایشان زمان زیادی نگذشته بود و دوران نقاهت را می‌گذراندند. قرار شد که با حضرت آقا مطرح کنیم که وسط فیلم یک زمان استراحتی بگذاریم که ایشان استراحت کنند.
مجید مجیدی در پنجمین همایش هیئت‌های محوری و برگزیده کشور خاطره زیبای اولین اکران فیلم محمد(ص) را بیان کرد، که به جرأت می‌توان گفت در مدتی که این خاطره نقل می‌شد، سکوت زیبایی که نشان از شوق شنیدن بود بر سالن همایش حکم‌فرما شد. در ادامه این خاطره را به زبان مجیدی می‌خوانید.
در بالای حسینیه یک سالن 30 -40 نفر تجهیز شده بود که فیلم نمایش داده شود. در مسیر حرکت به سمت محل نمایش گزارش‌های تکمیلی را به حضرت آقا دادم و گفتم فیلم همچین زمانی دارد و اگر شما اجازه بدهید وسط فیلم توقفی باشد تا شما استراحتی بکنید. آقا در جواب فرمودند: حالا ببینیم چه می‌شود.
در اینجا بگویم این پیشنهاد را به این خاطر دادم که تجربه فیلم دیدن حضرت آقا را داشتم، چه حضوری و چه اینکه از دوستان شنیده بودم؛ مثلا ایشان بچه‌های آسمان را در دو نوبت دیده بودند.
آقا با همه اهل‌بیت‌شان برای تماشای فیلم آمده بودند و خانم‌ها پشت پرده‌ای که آماده شده بود، نشستند، من هم دقیقا کنار حضرت آقا نشستم، طبق روال مرسوم کنار آقا هم یک میز عسلی کوچک بود که روی آن یک لیوان آب قرار داشت.
فیلم شروع شد و آقا در شروع فیلم یک کلمه فرمودند: چه شروع زیبایی؛ همین را گفتند و بعد هیچی. فیلم جلو رفت و نیمی از فیلم گذشت و دیدم حضرت آقا هیچ حرکتی نمی‌کنند و من هم که حاصل 7 -8 سال تلاش‌هایم را خدمت ایشان آورده بودم، فشار زیادی رویم بود، که بالاخره نظر ایشان چیست.
حضرت آقا اصلا تکان نمی‌خوردند و من هم نمی‌توانستم برگردم و چهره ایشان را ببینم، چون درست کنار ایشان بودم و اگر می‌خواستم صورت ایشان را ببینم، باید کامل برمی‌گشتم. خیلی ترسیده بودم و گفتم الان برگردم و ببینم که آقا حواسشون به فیلم نیست و یا خوابشون برده که دیگه هیچی. همینطور صلوات می‌فرستادم تا در یک موقعیت مناسب ببینم چه می‌شود.
نمی‌تونستم برگردم و پشت سرم را هم نگاه کنم، برگردم بگم چی! همه اعضای دفتر پشت سرم نشسته بودند.
نیمه‌های فیلم گذشته بود، دیدم که حضرت آقا دستشون را حرکت دادند، دست که حرکت کرد من برگشتم و دیدم که برای ایشان قرص آوردند و حضرت آقا برای گرفتن قرص دستشون را دراز کرد‌ه‌اند. صحنه دلچسبی که دیدم این بود که ایشان چشم از پرده برنداشتند و همینطور به پرده زل زده بودند و بدون اینکه نگاهشون را برگردانند، قرص را گذاشتند داخل دهان و لیوان آب را هم نگاه نکرده برداشتند و میل کردند؛ معمولا کسی که بخواد آب بخورد به طور طبیعی نگاه به آب می‌کند.
با دیدین این صحنه که کوچکترین حرکتی در نگاه ایشان نبود، دلم قرص شد و در دلم گفتم خدا پدر آن کسی را که برای آقا قرص آورد، بیامرزد.
فیلم تمام شد، ایشان حتی تیتراژ فیلم که 7 دقیقه بود را تا آخر دیدند. چراغ‌ها که روشن شد، برگشتم دیدم که چهره آقا می‌درخشد و چشم‌های ایشان یک درخشش خاصی داشت و من آقا را تا به حال اینقدر خوشحال ندیده بودم. بعد از اتمام فیلم ایشان گفتند، آفرین، آفرین، احسنت، ماشاءالله و بعد سمت من نگاه کردند و گفتند: آقای مجیدی همین الان - ساعت 11 شب بود – اگر یکبار دیگر فیلم را پخش کنند، می‌نشینم و می‌بینم.
ایشان بعد از فیلم تعابیر زیبایی گفتند و خیلی جالب است بدانید اینهمه نقد که به فیلم شده است – نقدهای مثبت را می‌گویم - هیچ‌کدام از این زاویه که حضرت آقا گفتند، به فیلم نپرداخته‌اند.
ایشان گفتند که من خیلی فیلم نمی‌بینم ولی رمان زیاد می‌خوانم، در رمان نویسنده وقتی که به خلق یک صحنه درام و صحنه بزرگی می‌رسد و وقتی نمی‌تواند درست بیان کند، صحنه را دور می‌زند و از کنارش عبور می‌کند و در دل خود ماجرا نمی‌رود. ایشان گفتند دیدم در فیلم رفتید در وسط ماجرا و معرکه و حتی فراتر از این هم رفتید.
یکی از صحنه‌های مورد توجه ایشان صحنه طواف پرستوها بر گرد کعبه بود؛ در هیج جای سوره فیل گفته نشده که ابابیل در ابتدا می‌آیند و کعبه را طواف می‌کنند، اولین بار که حج مشرف شده بودم، برای تشرف به مسجدالحرام، طبق برنامه‌ای که مرسوم هست، سرم را پایین انداختم و سجده کردم و بعد از سجده که سرم را بالا آوردم، کعبه را دیدم در حالی‌که جمع کثیری از پرستوها در آسمان در طواف کعبه بودند، این تصویر در ذهن من بود و این صحنه در فیلم از آنجا آمد.
ایشان نکات بسیار تکنیکی را فرمودند و الحمدالله اکران خیلی خوبی بود. به برکت نام حضرت محمد(ص) بار سنگینی که روی دوشم بود برداشته شد.

منبع:تسنیم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۳۲
افق جوانان افق

سعید حسینی، مدیر مؤسسه «روشنای زندگی» در گفت‌وگو با خبرنگار کتاب و ادبیات درباره محصولات جدید نوشت‌افزارهای ایرانی _ اسلامی روشنا، بیان داشت: هم‌اکنون جامدادی، کیف، پاک‌کن، پازل، برچسب، مشخصات برنامه درسی، تخته وایت‌برد و دفترچه یادداشت «روشنا» در همه مراکز فروش محصولات ایرانی _  اسلامی روشنا در دسترس عموم مردم قرار گرفته است.

وی اضافه کرد: این محصولات فرهنگی با تصاویر کارتونی نظیر «پروانه‌ها»، «پارسا»، «مختار» و «شهدا» و در رنگ‌های متنوع و شاد برای مخاطبان کودک و نوجوان تولید شده است.


البته الحمدلله در حال حاضر تلاش های بسیاری برای حمایت از کودک ایرانی در مقابل تهاجم های شدید فرهنگی که هدف اصلی آنها کودکان است در حال انجام است برای مثال:

همزمان با شروع سال تحصیلی اولین نمایشگاه نوشت افزار ایران اسلامی با حمایت سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری مشهد در زیر گذر بوستان ملت برای بازدید عموم شهروندان دایر شده است. در این نمایشگاه ۲۰نشان لوازم التحریر در قالب ۱۴غرفه محصولات خود را با تخفیف ۲۰درصدی عرضه از ۲۲شهریور الی ۵ مهرماه از ساعت ۹ الی ۲۲ در زیرگذر پارک ملت، عرضه می کنند. بعدازظهر روز سه شنبه این نمایشگاه به صورت رسمی با حضور شهردار مشهد افتتاح شد.(irannevesht.ir)

یادمان باشد بچه های مان الگوهای تربیتی شان وسایل و اسباب بازی هایی ست که با آنها 

پرورش می یابند.

بیایید با دقت بیشتری به تربیت فرزندانمان بپردازیم.

بیایید حواسمان را به وسایل و الگوهای کودکانمان وآینده سازان این کشور بیشتر جمع باشد.



شما همچنین میتوانید آدرس محل های توزیع محصولات فرهنگی ایران نوشت و روشنا در شهر خود را از سایت ایران نوشت و خبرگذاری فارس یافت نمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۲۹
افق جوانان افق

سلام!

تابحال چیزی در مورد آندلس و تکرار آن شنیده اید؟!

آیا تابحال چیزی درمورد تکرار تاریخ شنیده اید؟!

آیا تابحال این جمله را شنیده اید که:مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود؟!

روزگارى مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشورى اسلامى به‌وجود آوردند. این کشور مهد تمدّن شد و علم در اروپا از همان تمدّن اندلسىِ قرون اوّلیه‌ى اسلام شکوفا گردید. شکوفایى علم در آن سرزمین، داستانهایى دارد و خودِ غربیها نیز به آن معترفند. البته اکنون سعى مى‌کنند این ورق را از تاریخ علم حذف و نام مسلمانان را به‌کلّى پاک کنند؛ اما خودِ آنها، این تاریخ را ثبت کرده‌اند و البته در تواریخ ما هم ثبت شده است.
اروپاییها وقتى خواستند اندلس را از مسلمانان پس بگیرند، اقدامى بلند مدّت کردند. آن روز صهیونیستها نبودند؛ اما دشمنان اسلام و مراکز سیاسى، علیه اسلام فعّال بودند. آنها به فاسد کردن جوانان پرداختند و در این راستا انگیزه‌هاى مختلف مسیحى، مذهبى یا سیاسى داشتند. 
(امام خامنه ای 6 اسفد 1381)

علل شکست اندلس و نقشه های دشمنان 

یکی از کشیشان مسیحی در یک سال تمام انگور‌های قرطبه را پیش‌خرید کرد و همه آنها را شراب ساخت، با خدا پیمان بست که آنها را جز به دانشجویان اسلامی و جوانان ندهد و خلاصه علل مختلف دست به دست یکدیگر داده، حالات زیر را در مسلمانان ایجاد نمود:


1. می‌خوارگی که در گذشته در بین زمام‌داران عیاش به صورت پنهانی انجام می‌گرفت یک عمل علنی و عمومی گردید و چون فرهنگیان و دانشجویان در این عمل پیش‌قدم بودند، لذا شراب‌خواری و می‌گساری نشانه تجدد و منور الفکر بودن گردید، و هر کس از این عمل اجتناب می‌ورزید، کهنه‌پرست و خرافی نامیده می‌شد.

2. جوانان می‌گسار و بی‌بندوبار، روش پدران خود را حقیر شمرده، آنان را نادان، مرتجع و دور از تمدن می‌خواندند.

3. لباس ساده خود را که نشانه صبر و تحمل و کار و فعالیت و کوشش بود، از تن به در کردند و لباس حریر و دیبای اروپاییان یعنی جامه تن‌پروری را به تن کردند.

4. مسجد و مجامع مذهبی در انحصار پیرمردان و پیرزنان درآمد و جوانان را با مسجد و نماز سروکاری نبود.

5. دختران زیبا و طناز اروپایی که در همه جا مأمور دل‌ربایی از جوانان مسلمان بودند، با دقت هر چه بیشتر ماموریت خود را انجام داده، در نتیجه جوانان مسلمان تا نیمه‌های شب در گوشه‌های مهمان‌خانه‌هایی که میعادگاه دختران اروپایی بود، به سر می‌بردند.

6. خوش‌گذرانی و عیاشی شیوع یافت و همچنین رقابت در تجملات زندگی، لباس و مسکن شروع شد تا آنکه عایدات مشروع و معمولی کفاف آنها را نداد، و برانجام آرزوهای آنها قادر نبود و در نتیجه عمّال دولتی برای تأمین هوی و هوس‌های خود شروع به اخاذی و ارتشا و اختلاس نمودند و بازار فساد اخلاق رواج یافت.

طبقات تولید کننده ثروت یعنی دهقانان و کشاورزان و روستاییان و کارگران و صنعت‌گران برای تأمین هوس‌های طبقات ممتاز مجبور بودند بیشتر دست‌رنج خود را تقدیم نمایند. بدین ترتیب این دسته پس از مدتی فقیر و ناراضی شده و طبقات ممتاز هم بیش از پیش در لجن‌زار تن‌پروری، و فسق و فجور و شهوت‌رانی غوطه‌ور شدند.

بالاخره کار شهوت‌رانی و پرده‌دری مخصوصاً در طبقه مأموران بالا گرفت و «معتصم بن صمادح» استاندار المریا (یکی از استان‌های کشور اسلامی اندلس) عاشق دخترکی نصرانی شد و خواست او را با تهدید از پدرش برباید.

آن دختر به جندل بن حمود استاندار اشبیلیه (یکی دیگر از استان‌های کشور اسلامی اندلس) پناهنده شد. جندل هم لشکر فرستاد تا برای این عمل معتصم را سرکوب نمایند. در نتیجه جنگ بین این دو استاندار اسلامی درگرفت و او که از مدت‌ها پیش از طرف زمام‌داران مسیحی ـ به شرط همکاری با آنان ـ وعده فرمان‌فرمایی کلّ اندلس دریافت کرده بود، از زمام‌داران مسیحی کمک نظامی خواست و زمام‌داران مسیحی هم که از دیرزمانی به انتظار وقوع جنگ‌های داخلی در کشور اسلامی اندلس نشسته بودند، فرصت را از دست نداده و عده زیادی از سربازان مسیحی را به یاری این فرمانده نظامی روانه کردند.

جندل با سپاهیان خود و ارتش امدادی مسیحیان به معتصم تاخت، او را کشت و قصرش را ویران نمود و به شکرانه این فتح جشن‌های باشکوهی برپا کرد، اما مردم مسلمان و مسئولین کشور اسلامی از این واقعه عبرت نگرفته، در برابر آن ساکت نشستند.

این حادثه، نخستین ضربتی بود که بر اثر آن معاهده شوم و باز شدن پای بیگانگان و اشاعه مشروبات و باز شدن فرهنگ سرزمین اسلامی به روی مسیحیان و ورود دختران زیبا و طناز... بر پیکره مسلمین اندلس وارد آمد. پس از این واقعه برادرکشی و سکوت امرای مسلمان در برابر آنها، کار خود را کرد و روح سلحشوری، شهامت، تعصب در حفظ دین، ناموس و کشور، از بین مسلمین رخت بر بست و وقت آن رسید که مسیحیان آرزوی دیرین خود، یعنی تصرف کشور اسلامی اندلس و اخراج مسلمین از آن را عملی سازند.

مایه عبرت
در روز چهارم جمادی‌الثانی سال 486 هجری به «حصین بن جعفر» استاندار نیرومند اسلامی و فرمانده لشکر والانس (یکی از استان‌های بزرگ اندلس) اطلاع رسید که نخست‌وزیر مسلمین «عدی بن عبدالعزیز» مشعور به «ابن ذی النون» با مسیحیان قرارداد محرمانه‌ای بست که به مسلمین و مملکت خود خیانت کند و قلعه‌های والانس را تسلیم آنان نماید.

حصین پس از شنیدن این خبر به پیش ابن ذی‌النون رفت تا درباره آنچه شنیده بود تحقیق نماید و هنگامی که به نزد او رفت دلائلی بر صدق آنچه شنیده بود یافت.

وی هنگام ورود دید ابن ذی‌النون با یکی از کشیشان مسیحی زیرگوشی صحبت می‌کند، ابن ذی‌النون که راز خود را کشف شده یافت و انکار را بی‌فایده دید صریحاً به جنایت خود اعتراف کرد و گفت: حصین بن جعفر! من دیده‌ام که زمداران مسلمان ظالم و ستمگر شده و به درد دل مردم رسیدگی نمی‌کنند، علاوه بر این مسیحیان، با هفتاد و پنج هزار سرباز آماده، به ما حمله‌ورند و مسلمین در برابر آنان تاب مقاومت ندارند. حصین در خشم شد و گفت تو می‌خواهی شرافت و افتخار پدران ما را برباد دهی و سرمشق جنایت باشی ولی بدان که زمام‌داران مسیحی به تو جزای خیانت خواهند داد نه جزای خدمت.

اما خشم حصین دیگر سودی نداشت. زیرا «ابن ذی‌النون» خائن، قلعه را تسلیم مسحیان کرده بود و سربازان آنان وارد شهر شده، آنجا را غارت کردند و مرتکب شدیدترین جنایات شدند. مسلمانان جبون و مرده والانس هم ناچار دست از زن و بچه خود شسته، پا به فرار گذاردند.

تاریخ می‌نویسد لشکر مسیحیان در آن هنگام سیزده هزار نفر مردم مسلمان را به جرم دفاع از ناموس خود به خاک و خون کشیدند و سی هزار نفر مسلمان از مرد و زن را به جرم نپذیرفتن دین مسیح از دم شمشیر گذراندند. تصرف شهر والانس به وسیله مسیحیان به قدری با سرعت انجام گرفت که هنوز خبر خیانت ابن ذی‌النون به عدی بن عبدالعزیز نرسیده که کار از کار گذشته بود.

عدی خواست با لشکر خود به طرف والانس حرکت کند ولی دید قرطبه در خطر است و ناچار در آنجا ماند. ابن ذی‌النون خائن نیز به جزای خیانت خود رسید، زیرا به مجرد ورود «ایلدقولنس» زمام‌دار بزرگ مسیحیان شهر والانس دستور داد ابن ذی‌النون خائن را آتش زدند تا مبادا به آنها هم خیانت کند.

بالاخره نقشه زمام‌داران مسیحی عملی شد. براق‌ بن عمار افسر خیانت‌کار اسلامی هم «جندل بن حمود» استاندار اشبیلیه را به وعده‌های دروغین زمام‌دار مسیحی که وعده فرمانروایی کل اندلس را به او داده بودند فریب داد و او لشکر خود را حرکت داد و به کمک سربازان مسیحی به مالک بن عبّاد فرمان‌روای کلّ اندلس حمله‌ور شدند و از اشبیلیه به طرف قرطبه حرکت نمود، ولی سربازان مسیحی به مجرد حرکت جندل از اشبیلیه آنجا را تصرف کردند، سپس جندل را به قتل رساندند.

سربازان جندل که پس از به قتل رسیدن او، خود را بی‌فرمانده دیدند به طرف اشبیلیه برگشتند اما سربازان مسیحی اجازه ورود به اشبلیه را به آنها ندادند و اکثر آنها را به قتل رساندند. مالک بن عباد، فرمان‌روای کل اندلس هم که یاران خود را از دست داده بود، ناچار به «سرقطه» فرار کرد و در آنجا تا آخر عمر با ذلت به سر برد.

زمام‌دار بزرگ مسیحی ـ ایلدقولنس ـ هم بدون هیچ‌گونه مانعی وارد قصر پادشاهی قرطبه شد و پنجاه دختر زیبا از دختران زمام‌داران اسلامی و کاخ‌های آنان را بین افسران خود تقسیم نمود؛ مسجد قرطبه را با خاک یکسان کرد و محل آن را برای فحشا و فسق و فجور اختصاص داد.

کتاب‌خانه اسلامی قرطبه را که مشتمل بر بیش از هشتاد هزار جلد کتاب بود فرمان داد تا آتش زدند و چهار هزار نفر از اهالی قرطبه را به قتل رساندند و براق بن عمار افسر خائن اسلامی هم به امر «دوک ونیز» یکی از زمام‌داران مسیحی به قتل رسید.

محمدرضا شریعتی
پی‌نوشت:
٭ برگرفته از: مکتب اسلام، سال 18، ش 4.


Image result for ‫اندلس‬‎

بیایید طبق آیه مبارکه ی

قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُواْ فِی الأَرْضِ فَانْظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذَّبِینَ﴿۱۳۷﴾
عبرت بگیریم تا از یک سوراخ دوباره گزیده نشویم نگذاریم فاجعه ای را که برسر مسلمین آندلس آوردند بار دیگر تکرار شود.
والسلام




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۲۸
افق جوانان افق

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۲۸
افق جوانان افق

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۲۸
افق جوانان افق